سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

 

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم؛
که در همسایه ی صدها گرسنه،

چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم،
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم،
بر لبِ پیمانه می کردم
.

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم؛
که می دیدم یکی عریان و لرزان؛

دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین؛
زمین و آسمان را،
واژگون، مستانه می کردم
.

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم؛
برای خاطر تنها یکی مجنونِ صحراگردِ بی سامان،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو،
آواره و دیوانه می کردم
.

عجب صبری خدا دارد
!
اگر من جای او بودم؛
به گردِ شمع سوزانِ دلِ عشاقِ سرگردان،
سراپایِ وجودِ بی وفا معشوق را،
پروانه می کردم
.

عجب صبری خدا دارد
!
چرا من جایِ او باشم؛
همین بهتر که او خود جایِ خود بنشسته و تابِ تماشایِ تمامِ زشتکاری هایِ این مخلوق را دارد
!
وگرنه من به جایِ او چو بودم،
یک نفس کی عادلانه سازشی،
با جاهل فرزانه می کردم؛

عجب صبری خدا دارد!

عجب صبری خدا دارد!

 


نوشته شده در سه شنبه 86/5/23ساعت 12:34 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

داشتم به یه چیز عجیب وغریب فکر می کردم...

اگر یه وقت الان از توی یه غارمیومدم بیرون،یا مثلاً از روز اول عمرم می خوابیدم والان بلند شده بودم وهیچ بنی بشری هم دورم نبود که بدونه من کی ام وازکجا اومدم...

دراینصورت اگر به خودم ورفتارام نگاه می کردم فکرمی کردم چندسالمه؟...

ازاون سؤالاییه که به ذهن بقراط وسقراط هم گمون نکنم رسیده باشه...!

جداً ماآدمها چقدر رفتارهامون به اندازه ی سن وسالمونه؟...

روزی چندبارکارهایی می کنیم که اندازه یک دهم سنمون هم نیست...؟

من خیلی بهش فکرکردم...

به این نتیجه رسیدم که خیلی وقتها فقط ادای آدم بزرگهارو درمیاریم وهرچی جلوتر می ریم صفات قشنگ کودکی رو فدای بزرگتر دیده شدن می کنیم...

توهم بهش فکر کن...

شاید همین فکرمقدمه ی یک قدم به جلو باشه...

 


نوشته شده در یکشنبه 86/5/21ساعت 12:13 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

من کادو می خواااااام!!

*

ما توی ریاضی به بعضی ازنقاط یک تابع می گفتیم نقطه ی عطف...


نقطه ای که تقعرتابع رو تغییر میداد...نقطه ای که می تونست یک تابع اکیداً نزولی رو اکیداً صعودی بکنه(یابالعکس!)...


بعضی وقتها توی زندگی آدم هم نقطه های عطفی پیدا می شن که مسیررو تغییر می دن...


گاهی می شن نقطه ی پرتاب...وگاهی هم نقطه ی سقوط...


هرسال توی روز تولد هرکس تابع زندگیش می شه تابع ثابت(یک خط افقی راست!) ،و این فرصت رو به شخص می ده تا مسیرش رو دوباره انتخاب کنه...


حالا من روی نوزدهمین نقطه ی عطف زندگیم ایستادم...


طبق سنت حسنه ی خود تبریک گویی: تـــــــــــــــــــــولدم مبارک!!


نوشته شده در پنج شنبه 86/5/18ساعت 12:39 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

من همسن و سال پسر تو هستم ،

تو همسن و سال پدر من هستی.

پسر تو درس می خواند و کار نمی کند،

من کار می کنم و درس نمی خوانم.

پدر من نه کار دارد ، نه خانه،

تو هم کاری داری هم خانه ، هم کارخانه ؛

من در کارخانه ی تو کار می کنم.

و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است:

سود آن برای تو ، دود آن برای من.

من کار می کنم ، تو احتکار می کنی.

من بار می کنم ،تو انبار می کنی.

من رنج می برم،تو گنج میبری.

من در کارخانه ی تو کار میکنم.

و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست:

وقتی که من کار می کنم، تو خسته می شوی،

وقتی که من خسته می شوم ، تو برای استراحت به شمال می روی،

وقتی که من بیمار می شوم ،تو برای معالجه به خارج می روی.

من در کارخانه ی تو کار می کنم.

و در اینجا همه کارها به نوبت است:

یک روز من کار می کنم، تو کار نمی کنی،

روز دیگر تو کار نمی کنی ، من کار می کنم.

من در کارخانه ی تو کار می کنم

کارخانه ی تو بزرگ است.

اما کارخانه ی تو هر قدر هم بزرگ باشد،

از کارخانه ی خدا که بزرگتر نیست.

کارخانه ی خدا از کارخانه ی تو و از همه ی کارخانه ها بزرگتر است.

و در کارخانه ی خدا همه ی کارها به نوبت است،

در کارخانه ی خدا همه چیز عادلانه تقسیم می شود.

در کارخانه ی خدا ، همه کار می کنند.

در کارخانه ی خدا ، حتی خدا هم کار می کند.



نوشته شده در سه شنبه 86/5/16ساعت 12:54 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

 

شیشه ای می شکند ...من می پرسم ..چرا شیشه شکست ؟

می گویند ..شاید این رفع بلاست

یک نفر زمزمه کرد ..باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد

 شیشه پنجره را زود شکست

کاش امشب که دلم مثل آن شیشه خرد شد و شکست

عابری خنده کنان می آمد

تکه ای از آن را بر می داشت تا مرهمی بر دل تنگم می شد

اما امشب دیدم

هیچ کس ..هیچ نگفت

غصه ام را نشنید

از خودم می پرسم

آیا ارزش قلبم از شیشه پنجره هم کمتر بود ؟

دل من سخت شکست اما هیچ کس هیچ نگفت

و نپرسید چـــــــــــرا؟؟؟؟؟

 


نوشته شده در شنبه 86/5/13ساعت 1:30 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

<   <<   21   22   23   24      >

Design By : Pichak