گـــــــل یا پوچ؟!
امروز توی اتوبوس رفتار جلف وزننده ی یه دختروپسر بدجوری شاکیم کرد... کاری به چگونگی قضیه ی اون دوتاواینکه چی دیدم ندارم... می خوام بگم کاش اگر هیچی هیچی هم از دین وخداوپیمغبرنمی دونیم...اگر مخالف همه چی هم هستیم و واژه هایی مثل حیا و متانت وشخصیت برامون تعریف نشده است لااقل هنجارشکنی نکنیم... کاش یکم هم خجالت بکشیم و هرکاری رو هرجایی انجام ندیم... اصلاً هرکاری دوست داری بکن،تومختاری که از حیوون هم پست تر بشی،توبشو اگر کسی بهت گفت چرا!؟... آدمها گاهی دانسته ونادانسته کارهایی می کنن که شاید توی چندنسل بعد تأثیراتش رو ببینن... کاش یکم مراقب خودمون وکارهایی که می کنیم باشیم... نمی دانم دقت کرده ای یانه... وقتی می خواهی از چیزهای بزرگ بنویسی همه واژه ها به نظرت حقیر می شوند... نام پدر از آن نامهایی ست که وقتی می خواهی برایش بنویسی کلام درمجرای گلو می ماسد ... وتو وامی مانی که چه بگویی تا حق مطلب را ادا کنی .هرچه بیشتر در آرشیو واژه های ذهنت می گردی کمتر پیدا می کنی... بگذار خودمانی خودمانی برایت بگویم: گاهی درزندگی بعضی ها برایت حکم دیوار دارند... پدر در فرهنگ زبان من مترادف تکیه گاه است...وتکیه گاه یعنی همه آرامش ... کسی که سیمای نورانیش مهتاب شبهای تار تردیدت می شود وتو می توانی خودرا درنگاه پرصلابتش غرق کنی وتا خود خود خدا پیش بروی... نازنین پدر دنیا،بابای مهربانم! اقتدار کلامتان، قلب سرشار از یقین وباورتان،دریای محبت وجودتان وخلاصه حضورتان همه ی آن چیزی ست که امروزی ها به آن می گویند:عشق،می گویند:بهانه ی زنده بودن... خدایا هیچ وقت برایم زندگی بی بهانه مخواه!...تومی دانی نباشد می میرم... گل واژه ی زیبای غزل هستی ام! روزتان مبارک... از بچگی همین جوری بودم... موقع امتحان ریلکس ریلکس می رفتم وسرجلسه می شستم... اما امان از روزهای نزدیک به گرفتن کارنامه!!! دلم مثل سیروسرکه می جوشید... حالاهم که یکم بزرگتر شدم مثل همون بچگی ها آرامش پیش از طوفان رو گذروندم و الان رسیدم به بخش پرتشویشش... تا یک هفته ی دیگه نتایج کنکور اعلام می شه... این روزهای آخر نذرونیازها شدید تر شده اند...التماس دعاها غلیظ ترند...نمازها حتی المقدور اول وقت اند تاشاید یه جوری دم خدا رو ببینیم و... نمی دونم تاحالا این روزها رو تجربه کردی؟...امسال کنکور دادی؟یاشایدهم هنوز سنت به این حرفهانمی رسه و داری خداخدا می کنی که کنکور حذف بشه...(زهی خیال باطل!) جزء هرکدوم از این دسته ها که هستی دعا کن تا همه نتیجه ی زحمتهاشون رو ببینن(حتی قدری بیشتر ازتلاشهاشون)و اونجایی برسن که لایقش هستند.... یادت نره ها....الهی سوسک بشه هرکی دعانکنه! شب آرزوهاتون بخیر... به پسرم درس بدهید: به او بگویید ، به ازای هر سیاستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود . به او بیاموزید ، که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست . می دانم که وقت می گیرد ، اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش ، یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد . به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد . از پیروز شدن لذت ببرد . او را از غبطه خوردن بر حذر دارید . به او نقش و تاثیر مهم خندیدن را یادآور شوید . توقع زیادی است اما ببینید که چه می توانید بکنید ، پسرم کودک کم سال بسیار خوبی است هیچ وقت عشق را گدایی نکن چون معمولاً چیز باارزش را به گدا نمی دهند! وهمیشه عشقت را نصیب کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه ی آن؛ چون هر تشنه ای روزی سیراب می شود...
بابا به خدا شرم وحیا یه چیز فطریه ...تعجب می کنم که چرا همین اندازه اش هم دروجود بعضی ها پیدا نمی شه...
ولی لطفاًاون چادر رو از سرت بردار...نذار خیلی های دیگه هم اعتقاداتشون به خاطر رفتار چندش آور تو زیرسؤال بره...
تو هرچقدر هم که به آنها پشت کنی آنها هیچ وقت پشتت را خالی نمی کنند...
اصلاً نمی دونستم استرس که بقیه می گن چی هست!!
اما...
او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد ، انسان صدیقی هم وجود دارد .
اگر می توانید ، به او نقش موثر کتاب در زندگی را آموزش دهید .
به او بگویید تعمق کند ، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود . به گل های درون باغچه و زنبورها که در هوا پرواز می کنند ، دقیق شود .
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد .
به پسرم یاد بدهید با ملایم ها ، ملایم و با گردن کش ها ، گردن کش باشد . به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند .
به پسرم یاد بدهید که همه حرف ها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند .
ارزش های زندگی را به پسرم آموزش دهید . اگر می توانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند . به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد .
به او بیاموزید که می تواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند ، اما قیمت گذاری برای دل بی معناست .
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد .
در کار تدریس به پسرم ملایمت به خرج دهید اما از او یک نازپرورده نسازید .
بگذارید که او شجاع باشد ، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد .
Design By : Pichak |