سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

 

شیوه وصل شدن مر دم دنیا به یاهو:

آمریکا :شکلک یاهو هنوز دهنش باز نشده آیدی می ره بالا

 هند:تا شکلک دهنش وا میشه میره بالا

امارات:دهنش فقط چند ثانیه بازه بعد می ره بالا

 ایران:دهنش وا می شه...یه مگسی می ره تو دهنش شکلکه درش میاده باز دهنش رو وا می کنه
.خسته میشه خوابش می گیره...گریه می کنه...می بینه اثر نداره باز به زور می خنده...فکش خشک می شه....

با تعجب نیگا می کنه می گه عجب رویی!!!

 


نوشته شده در چهارشنبه 86/4/20ساعت 3:3 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

وجهان حاکمی دارد خدانام ....به نام حاکم جهان

نمی دانم برایت پیش آمده یا نه؟من که زیاد تجربه اش کرده ام...درمیان روزمرگی های دنیا یک دفعه هوس می کنی که بفهمی این خدایی که از بچگی صدایش می کردی و خواه نا خواه باید دوستش می داشتی کیست؟وهمین دغدغه ی به ظاهر ساده چنان درگیرت می کند وتورا در دریای منطق فلاسفه می اندازد که همان تعریفهای قدیمی ازخداهم ازذهنت می پرد...آن وقت است که تومی مانی ویک دنیا سرگشتگی...

 

حالا درچنین شرایطی دوستی به تو زنگ می زند ومی گوید که عازم سفرحج است... وتوبه یکبار هوس همان خدای کودکیهایت را می کنی...چه ((خوش به حالت)) ی از ته دل می گویی و گونه هایت را میزبان چندقطره اشک حسرت می نمایی...


چندروز پیش یکی از این تلفن ها به من زده شد...

 

(گفته بودم برایت از دل مشغولی هایم می نویسم...یادت که هست...؟)

 

الان احساس می کنم کتاب محبوبم چه زیبا این حس غریبم را به تصویر کشیده...

کمی طولانی ست...اما به خواندنش می ارزد...

 

فکرکن ازدیوارها خسته شده باشی،ازاین که مدام سرت می خورد به محدوده های تنگ خودت.به دیوارهایی که گاهی خشت هایش را خودت آورده ای.فکرکن دلت هوای آزادی کرده باشد،نه آن آزادی که فقط مجسمه ای ست وبه درد سخنرانی وشعارو بیانیه می خورد.یک جور آزادی بی حد وحصر،که بتوانی دست هات را ازدوطرف بازکنی ،سرت را بگیری بالای بالا وباهیچ سقفی تصادم نکنی.پاهات بی وزن،روی سیالی قراربگیرندنه زمین سخت و غیرقابل گذر.رهای رها.

 

نه اصلاً به یک چیز دیگر فکر کن.فکرکن دلت از رنگها گرفته باشد،از ریاها،تظاهرها،چهره های پشت رنگها.دلت بی رنگی بخواهد،فضای شفاف یا بی رنگ.

 

فکرکن یک حال غیرمنطقی بهت دست داده باشد که هر استدلالی حوصله ات را سرببرد.دلت بخواهد مثل بچه ها پات را به زمین بزنی و داد بزنی من ((این))رامی خواهم.ومنظورت از ((این))خدایی باشد که همین نزدیکی است.یکدفعه میانه ات باخدای دوراستدلالیون بهم خورده باشد.آن ها به تو بگویند:عزیزم ببین!همان طور که این پنکه کارمی کند،یعنی نیرویی هست که این پره هارا می چرخاند.پس ببین جهان به این بزرگی...پس حتماًخدایی...

 

فکرکن یک جورهایی حوصله ات ازاین حرفها سر رفته باشد،دلت بخواهد لمسش کنی.مثل بچه هایی که دوست دارند برق توی سیم راهم تجربه کنند،دلت هوای خدایی را کرده باشد که می شود سرگذاشت روی شانه اش وغربت سالهای هبوط را گریست.خدایی که بشود چنگ زد به لباسش والتماسش کرد...

 

بابا زور که نیست!من الان یک جوری ام که دلم نمی خواهد خدایم پشت سلسله ی علت ومعلولها،ته یک رشته ی دورودرازایستاده باشد.

 

من می خواهم همین کنار باشد.دم دست.نمی خواهم اول به یک عالمه کهکشان ومنظومه فکرکنم وبعد نتیجه بگیرم که او بالای سرهمه شان ایستاده.خدا به آن دوری برای استلال خوب است.من الان توحال ضداستدلالم!خوب حالاهمه اینها را فکرکردی؟حالافکرکن خدا روی زمین خانه دارد.

 

...

 

یک خانه ی مکعبی باهندسه ای ساده وعجیب.می شود سرگذاشت روی شانه های سنگی آن خانه وگریست.حس کرد صاحب خانه نزدیک است.می شود پرده ی خانه را گرفت جوری که انگار دامنش را گرفته ای.

 

خانه ی بی رنگی،خانه ی آزاد،خانه ی نزذیک،بیت الله

حتی حسرتش هم شیرین است...

 

برگرفته از کتاب زیبای *_خداخانه دارد_*

 


نوشته شده در جمعه 86/4/15ساعت 5:21 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

 

مادر آسمان پرستاره ی زندگی توست...

اگر روزی رعدی ازسر خشم درآسمانت برق زد...

اگر شهابی گم شد...ستاره ای کم سو شد...بارانی نبارید...

اگر همه جا تاریک شد وتودرظلمات شب همه چیزت را باختی...

وخلاصه اگر رنگ آسمانت پرید...

نگاهی به شهر سربی دلت بینداز...

آلاینده های بی مهری وناسپاسی ازعمر آسمانت می کاهد...

وزندگی بدون آسمان بامرگ توفیر چندانی ندارد !

مباد روزمرگی ها ازیادت ببرد ...که زمین به برکت آسمان لیاقت بودن یافت!

نازنین!مراقب آبی آسمان پرستاره ات باش...

روز مادر به مامان خوب خودم و

همه ی کسانی که وجود فرشته سانشان آرامش زندگی ست

 تبریک می گویم...


نوشته شده در چهارشنبه 86/4/13ساعت 9:45 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

 

دوست داشتن را باید از برگ درخت آموخت...

چون وقتی زرد می شوند...

وقتی می میرند....

وقتی از درخت جدا می شوند...

بازهم پای همان درخت می افتند...


نوشته شده در دوشنبه 86/4/11ساعت 3:23 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

وجهان حاکمی دارد خدانام...به نام حاکم جهان

 

تساوی حقوق زن ومرد یه موضوع دمده شده ایست که اینقدر جوابهای کلیشه ای بهش داده شده جزء تکراری ترین ودرعین حال بحث برانگیزترین مسائل موجوده...

 

 

دلمون خوشه که توی جامعه ای زندگی می کنیم که زنان هم پای مردان درجامعه حضوردارند!

 

دلمون خوشه که دینی داریم که دختران رو از زنده به گور کردن نجات دادو ملاک برتری رو تقوا قرارداد اما هیچ کس نمی گه همین دینی که حقوق برابر زن ومردو پرداختن به زنان جزءشعارهای اصلیشه چرااینقدر راحت به مرد حق ازدواج مجدد می ده...


آره البته یه تبصره هایی هم برای این قانون گذاشته شده ...مثل اینکه مرد این اجازه رو نداره مگراینکه مطمئن باشه می تونه مساوات و رعایت کنه ....اما کجای قانون ما این موضوع بررسی می شه که یه مرد چقدر این عدالت رو رعایت کرده....تاحالا شنیدید که همسراول مردی رو بخوان وازش بپرسن آیا همسرت مساوات رو بین تو زن دومش اجرا می کنه؟...واگرپاسخ زن منفی باشه اون عقد رو باطل کنن؟؟؟...این تبصره هم صرفاً یه حرف دهن پرکنه برای ساکت نگه داشتن خانومها...

 

تاحالا کسی به این فکرکرده که چنددرصد زنان با هوو موافق هستند؟تاحالا کسی از خودش ،اسلام،قانون اساسی پرسیده که چنددرصد زندگی ها بعداز ازدواج دوم...سوم...و...باهمون گرمی گذشته ادامه پیدامی کنن؟

 

چرا دختری که باهزار امید وآرزو پا به خانه همسرش پا می ذاره باید متحمل چنین فشاری بشه؟...فشاری که همه امیدها آروزها،همه جوانی وزیباییاشوخلاصه همه زندگیش رو فدای خوش گذرونی یک مرد می کنه؟چرا زن باید همه چیزش رو فدای یک مرد بکنه واین مرد وقتی ازش خسته شد...وقتی زیبایی ها ی این زن روبه افول رفت وگرد مشکلات زندگی وبارسنگین مسئولیت برچهره ای اون زن نشست مرد اجازه داره خیلی راحت ازهمه ی این ازخودگذشتگیها بگذره و...
حالادرچنین شرایطی اگر زن بخواد که دیگه این طرف بی عاطفه رو تحمل نکنه وتقاضای طلاق بده تازه اول مصیبت هاست و باید نام زن مطلقه رو یدک بکشه و نگاههای مختلف افراد جامعه رو تحمل کنه...تازه این وضع خراب تر می شه اگر پای بچه ای هم درمیان باشه...

 

چرا اگر قضیه عکس بشه و زن مرتکب چنین گناهی بشه حکمش سنگ ساره؟...

 

اینه اون عدالتی که ازش دم می زنیم؟

 

اینه لطفی که اسلام به زنان کرده؟...اگرقرار براین بلاهای رنگ ووارنگ باشد که زنده به گور شدن درد کوچکتری ست...!

قصدم زیر سؤال بردن ارزشها نیست...اینا سؤالهایی هست که همیشه خیلی برام ابهام ایجاد کرده...

 

فقط خواهشاً جوابهای کلیشه ای ندین که گوشم ازاین حرفهاپره!

 

خدایتان سپاس 

 


نوشته شده در شنبه 86/4/9ساعت 4:17 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

<   <<   21   22   23   24      >

Design By : Pichak